• وبلاگ : گفتمان ما
  • يادداشت : يك معماي ظاهرا بديهي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خوبيد..... پيشاپيش سال جديد وبه شما تبريک عرض مي کنم با بهترين ارزوها شاد باشيد

    بخونم انشالله دوباره بر مي گردم
    + مريم** 
    ااا آقا رضا سلام..من متوجه نشده بودما شما هم نظر نوشتي..باهات موافقم.شرمنده متوجه نظرتون نشده بودم..حال شما خوبه؟ ميگم راستي ميشه اگر وبلاگي دارين معرفيش كنين تا ببينيم؟ چه خبر خوب هستين؟؟ايشالله هميشه ببينيمتون اينجا. وبلاگ منم بيا ديگه.

    عجب ! چه سوال بيطرفانه زيبايي! اينجا روشن شده خيلي بهتره حالا مبارك باشه.

    گويا اولين نظر كه خاص سوال باشه رو من دارم مينويسم!

    اينطوري فكر كنيم دقيقا در راستاي همون سواله كه خدا چرا ما رو خلق كرد! اون بي اراده ي ما ؛ مارو از عدم به وجود آورد.ما نخواستيم...اما حالا هستيم!

    من هميشه وقتي از عذابهاي خدا ترسيدم...اونم بر اثر اشتباه هاي خودم و يا هر وقت از مرگ ترسيدم به اين فكر كردم كه خدا ما رو به پشتوانه محبت خودش بدنيا اورده. بنابراين خيلي ما رو عذاب نخواهد كرد. فقط در محدوده توانايي مون.

    بخاطر همين اميرالمومنين هم در دعاي كميل اينو پيش كشيده كه: (... ضعف بدني و رقته جلدي... يعني به ضعيف بودن بدن و نازكي پوستم در برابر آتش مراقبم باش و به من رحم كن.

    بنابر اين خودم نتيجه ميگيرم همش كه من خلق شدم نه بخاطر اينكه عذاب بكشم و از عذاب فرار كنم...من خلق شده ام تا به سر چشمه ناب حقيقتي برسم كه برابر با خداست.

    و خدا عجب معشوقيه كه در پشت هزار پرده اين لذتو به من داره فقط نشون ميده! و همينطور عجب عاشقيه كه منو همش با هر طريقي كه هست به يادمه و چشمش مراقب!

    بنابراين هيچ وقت با خودم فكر نميكنم كه پدر و مادرم چرا منو بدنيا آوردن چون اين مقدمه اين سوال بود و من حدودا جوابشو براي خودم رديف كردم.

    يه چيز جالب اينكه همين امروز صبح با خودم گفتم اي كاش بدنيا نيومده بودم...و اين اثر همون رنج براي وجود داشتنه ... يكمي داشتم خودمو دعوا ميكردم ... بخاطر اشتباهاتم...كه چقدر اشتباه ميكنم در زندگي و گويا گاهي لايق بودن و وجود داشتن و طي طريق و به خدا رسيدن نيستم...اما اميدوارم!

    سلام...

    مرسي كه بهم سر زدي... آره راست ميگي سنگين است... من خودمم كامپيوترم خيلي قديمي است اما چاره اي نيست دارم مي سازم...

    خوش حال شدم كه اومدي

    باباي

    + مجتبي MSK 

    بسمه تعالي و شانه العزيز

    دوستان محترم، آقا ساسان عزيز و يكتا خانم مهربان سلام.

    مبارك باشه بابا... تغيير مكان داديد !!! خيلي خوشحالم كه كار رو همچنان عالي دنبال مي كنيد. بايد سر فرصت بيام و بررسي كنم اما الان يه انتقاد دلسوزانه و دوستانه هم دارم : و اون اينه كه بلاگفا به اين خشگلي و خوبي رو رها كرديد اومديد پارسي بلاگ ؟! حداقل قالبشو عوض كنيد كه اصلا به قشنگي و بي آلايشي گذشته ش نيست. يه جوري توش احساس غربت ميكنم.

    در ضمن يه حسي بهم ميگه : بعضيا تو فكر تغيير قالب گفتمان ما هستند...كه دنبال عكس كنفرانس و اينا مي گردند. انشاءالله بعدا دوباره خدمت مي رسم.

    + رضا 
    سلام ... فرصت ندارم كه از وبلاگ و عملكرد جديدتون صحبت كنم فقط تشكر ميكنم . مهم موضوع بحث گفتمانه . به نظر من اول بايد ببينيم كه قبل از اينكه ما رو توي بيابون بيارن كجا بوديم ؟ چه ارزشي داشتيم ؟ آيا اومدن به اين بيابون ارزش ما رو كم كرد يا شايدم مرحله اي براي رسيدن به كمال بود . به نظرم اول اين موضوع مشخص بشه بعد راجبش بيشتر صحبت ميكنيم . يا علي

    بسم الله الرحم الرحيم

    قالب نو مبارك . چقدر اينجا روشن و باز شده .رنگ سياه واقعا مكروه و دلگير است البته با نوشته هاي زرد و نارنجي شما زيبا شده بود ولي باز زمينه سياه دلگير بود .خانه تكاني عيد كرديد . من به خاطر گل هاي نرگس جرات ندارم تغيير قالب بدهم چون گل ها را خيلي دوست دارم

    مطلب زيبايتان را خواندم .

    پدر و مادر در برابر ما و خوشبختي ما مسئولند ولي متاسفانه تعداد معدودي از آنها فرزندانشان را ساپورت مالي و معنوي مي کنند .

    مثلا " من در يک جشن عروسي بودم و کادوي پدر عروس به دخترش يک پژو پرشيا بود و دهن خانواده داماد بسته شد .و ان قدر به اين دختر که دو سال هم از پسرشان بزرگ تر است احترام مي گذارند .(چون مادر و پدرش هوايش را دارند )

    بحث سنگيني مطرح کرديد / مجدد ميام نظرات ديگران را بخوانم و حسابي فکر کنم .شايد بتوانم جواب قانع کننده اي بدهم .

    يکتا جون خيلي خانمي . دوستت دارم .

    آقا ساسان سلام . دلم برايتان تنگ شده . کجا هستيد ؟ چرا نيستيد ؟

    يكتا جون سلام . عزيزم گمت كرده بودم . خداراشكر آدرست را برايم نوشتي .

    بخوانم مجدد بيام . مي خواستم يك وبلاگ خوب به شما معرفي كنم

    http://werwer.blogsky.com

    من خيلي نوشته هاي وبلاگ بالا را دوست دارم .

    هرچه را براي خود مي پسندي براي دي

    ران نيز بپسند . گفتم شايد شما نيز دوست داشته باشيد .فقط با دقت بخوان و آرشيو را يک نگاهي بيانداز . به نظرم وبلاگ آموزنده اي است /

    مجدد مزاحم مي شوم